آن دَم که فتاد دست پیغمبرِ آب
یک قطره عطش نبود در باور آب
گلهاى خدا زتشنگى پژمردند
اى خاک تمام کربلا بر سر آب
وقتی داشتم از آن دنیا می آمدم به تو گفتم لااقل یک یادگاری بده تا هر وقت دیدمش یاد تو بیفتم!
تو لبخندی زدی و گفتی ، هر گاه چشمانت را آب گرفت ، یاد اینجا خواهی کرد ...
یا با حسین(ع)
یا با یزید
یا مثل مختار زندانی ...
زندان ابن مرجانه یا زندان دنیا
چه فرقی می کند ...
آدمی
همه چیزش حرمت دارد...
آبرویش هم سنگ خانه ی خدا
دلش هم سنگ عرش خدا ...
با خانه و عرشش چه می کنم؟!!
دلم دریاچه ی غم شد دوباره
قد آیینه ها خم شد دوباره
صدای سنج و دمام اومد از دور
بخون ای دل محرم شد دوباره
علیرضا قزوه
إنَّ الحیاةَ عقیدَةٌ و جِهاد .
همانا حیات تنها عقیده است و جهاد در راه آن عقیده !
پ.ن : پیش تر نوشته بودم که این سخنی است از مولا حسین علیه السلام ، اما پژوهشی انجام داده ام که توصیه می کنم در « ادامه ی مطلب » آن را بخوانید . آخرین چیزی که به دست آمده این است : این عبارت شعری است از شاعر معروف مصری و امیرالشعراء «احمد شوقی» که می گوید:
قف دون رأیک فی الحیاة مجاهدا
إن الحیاة عقیدة وجهاد
طفلک پسرم! باز مُجابش کردم
بی شام، به زور قصه خوابش کردم
ناگاه کبوتری به خوابش آمد!
ناچار گرفتم و کبابش کردم!!!
جلیل صفربیگی
تو را از جوهر غم آفریدند
مرا از ابر نم نم آفریدند
برای گریه در سوگ حسین است
اگر ماه محرم آفریدند
علیرضا قزوه/سوگ سرخ