غروب جمعه مثل شب اول قبر است
همه تنها ...
آدمها را نه در سفر که در موقع عصبانیت بشناسید ...
آیا این تصور مرگ است که به عشق دامن می زند؟!
خودتان را ببخشید، اما نه آنقدری که همه حق ها را به خودتان بدهید ...
چرا فکر می کنیم مسائل شخصی افراد چیزهای کوچک و خرد و سخیفی هستند؟ !!!
*هر انسان معادل تمام خلقت است.
تصور اینکه مرده ام و همین چند قرض ساده و چند حلالیت و چهار رکعت نماز و روزه و هفت هشت تا خرده حسابی که باید صافش میکردم و امروز و فردا کردم و انجامش ندادم، دیوانه ام میکند ...
پ ن : تازه اینها چیزهاییست که یادمان است! وای از گناهان فراموش شده . وای از دلهای شکسته شده . وای از حرکت های ادامه دار...
در بیچارگی و درماندگی انسان همین بس که؛
درست در همان لحظه ای که فکر می کند قدم قدم دارد به آرامش نزدیک می شود
شاید فرسنگ فرسنگ دارد از آن دور می شود ...
وقت زندگی خیلی کم است
اما گاهی چاره ای جز آزمایش و خطا هم نیست ...!
در انتخابات کلمات دقت کنیم
گاهی یک کلمه ی اشتباهی، نقطه ی پایان یک رابطه است ...
بعضی حرفها هستند، نه بر دل یک نفر که بر دل تاریخ اثر میگذارد
حتی بر دل هزار و چهارصد سال این طرفتر ما ...
پ.ن: عنوان، سخن معروف دلهم خطاب به همسرش زهیر