ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

خشونت

بعضی ها فقط به درد مردن می خورند . مثل تو !

اعتکاف

بعد از اعتکاف، انگار با همه ی دنیای مادی ، بیگانه ای!!

گنج

می گوید : گنج در هشت متریست ، اگر هفت متر هم حفر کنی فایده ای ندارد ، حتما باید هشت متر باشد ... 

می گوید : دعا کردم دلت آرام شود ....  

می گوید : دعا کردم بیایی اعتکاف ....  

 

حرمت

آسان می روند و برگشتی در کارشان نیست ؛ حرمتها ...

پایان ...

مهم کی تمام شدن نیست / مهم چطور تمام شدن است ...

داستانک

آسمان روشن می شود ، صدای وحشتناکی می آید و باران می بارد ...

یک روز معمولیست ...

فریدون می خواند ؛ دلم لاله ی عاشق ...

پیش نویس نامه اداری را باز می کند ؛

" سلام علیکم

جناب آقای / سرکار خانم .... "

ـ آهای صدای گیتار ...

دستانش تند تند ، کلیدهای کیبور را لمس میکنند و کلمات یکی یکی و پشت سر هم تایپ می شوند !

نامه که تمام می شود ، پیش پرینتش را می گیرد و می گذارد توی کارتابل ...

دلت یاس پر احساس آهای ..

مسنجرش را باز می کند ، آفلاینهای سند تو آل ... و بین آنها کسی نوشته :

سلام /اگر من ازدواج کنم ، تو چه کار می کنی؟

خیره می شود به صفحه مانیتور ...

دستانش خیس شده اند ، خشک شده اند مثل چوب ...

به زور به حرکتشان می آورد و می نویسد : خوشحال می شوم و اینتر ...

فریدون همچنان می خواند : تا اون روزی که نبضم بزنه ترانه سازم ...

قاعده بازی !!

وقتی نمی توانی قواعد بازی را تغییر دهی / پس خفه شو و بازی کن .

خیال

ما معتاد همیم / خیال می کنیم عاشقیم...

شنگول و منگول

یک عده شنگول و منگول دستهای آردمالی شده ی گرگه را باور کردند و فکر کردند مادرشان هست ، ریختند توی خیابانها !

خبر به دورترین نقطة جهان برسد

 

خبر به دورترین نقطة جهان برسد
نخواست او به من خسته ـ بی‌گمان ـ برسد
شکنجه بیشتر از این‌؟ که پیش چشم خودت‌
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد
چه می‌کنی‌، اگر او را که خواستی یک‌عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد...
رها کنی‌، برود، از دلت جدا باشد
به آن‌که دوست‌تَرَش داشته‌، به آن برسد
رها کنی‌، بروند و دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطة جهان برسد
گلایه‌ای نکنی‌، بغض خویش را بخوری‌
که هق‌هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که‌... نه‌! نفرین نمی‌کنم‌، نکند
به او، که عاشق او بوده‌ام‌، زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد


مرحوم نجمه زارع