عنوان: بیخود دشتهای خدا را قرق نکن/ حالا که رفته از دلت آهو چه میکنی "حامد ناصری"
پ.ن: یادم نمیآید از کیست و کجا خواندهام، اگر میشناسید، بفرمایید تا اسم نویسنده در پست ذکر شود.
وقتی می خواهند بی خیال چیزی بشوی ، می گویند واقع بین باش.
الآن مجبورم واقع بین باشم. برای چیزی که نمی توانم بی خیالش بشوم...
گاهی وقتا ترشی غوره رو ترجیح میدم به شیرینی حلوایی که بعد از یک انتظار و صبر تلخ بدست میاد... دیگه ظرفی برای آبغوره ها نیست...
تـمـام هـسـتـی مـن خــاک پـایــتـان بانو!
و جـان عـالـم هـسـتـی فدایتان بانو!
جهـان خـلاصـه سبزی ز راز خلقت توست
و صبـر گـوشهای از جلوههایتان بانو!
کـویـر جـسـم زمـیـن پـر شکوفه میگردد
که مـیوزد نـفـس دلگـشـایـتان بانو!
فــدک طـلـوع دلانـگیـز ظهر عاشوراست
و شـرح سادهای از کـربــلایـتان بانو!
شکسـت خــواب خـدایــان سـنگی تاریخ
به دست خطبه سبز و رسایتان بانو!
به زهد مثل علی، در کمال همچو رسول
شـمـیـم فـاطمـه دارد وفـایـتان بانو!
هـزار مـرتـبـه گفـتــم و بــاز مــیگــویم
تـمـام هـستی من خاک پایتان بانو!
خدیجه پنجی