ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !
نظرات 4 + ارسال نظر
الیشک دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:56 ب.ظ

خیلی خوبه.....

ف مفتونی دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ب.ظ http://da3tanak.mihanblog.com

در ایام صدارت میرزاتقی خان امیرکبیر روزی احتشام الدوله (خانلر میرزا) عموی ناصرالدین شاه که والی بروجرد بود به تهران آمد و به حضور میرزاتقی خان رسید. امیر از احتشام الدوله پرسید: خانلر میرزا وضع بروجرد چطور است؟

حاکم لرستان جواب داد: قربان اوضاع به قدری امن و امان است که گرگ و میش از یک جوی آب میخورند.

امیر برآشفت و گفت: من میخواهم مملکتی که من صدراعظمش هستم آنقدر امن و امان باشد که گرگی وجود نداشته باشد که در کنار میش آب بخورد. تو میگویی گرگ و میش از یک جوی آب میخورند؟

خانلر میرزا که در قبال این منطق امیرکبیر جوابی نداشت بدهد سرش را پائین انداخت و چیزی نگفت.

منبع:.s-a-r-g-a-r-m-i.mihanblog.com

حسین بسیجی دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ب.ظ

ممنون

نمک سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:21 ب.ظ http://namnamak.ir

چه شبیه در خلوت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد