خدایا خودت بهتر میدونی سحر ها نه برای مناجات ، بلکه برای خوردن سحری بیدار میشدم
ولی به جان خودم ، بعضی از صبح ها که برای وضو میرفتم توی حیاط ، حست میکردم !
اگر پایه باشی بعد از ماه رمضون هم بیدارم کنی ، میام همون جا سر حوض با هم یه وضو مشتی میگیریم ، یه نماز محکمی میخونیم ، بعدش هم میریم برای صبحونه !
کلاً منظورم اینه که با هم رفاقتی زندگی میکنیم دیگه ... گذشته ها گذشت . تموم شد رفت پی کارش...
........؟
نوکر اون سکوتتم که علامت رضاست ...
چه رفاقت خوبی
قطعا اون پایه اس تو همه چی و همه چیز
نماز محکم خوندی منم دعا کن
میگن اگه به طرف خدا یه قدم جلو بیای خدا صد قدم جلو میاد....
بخاطر روزه ای که برا خدا میگیریم پا میشیم سحری بخوریم دیگه ......
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل
خوش بحالت!
جدی خوش بحالت!
واقعا حسودیم شد....
ایووووول
چه رفاقت توپی .اللهم الرزقنا از این رفاقتا
خخخخخخخخخخخخخخخ دلم لکیده واسه این ارتباطت
اخرین باری که شمردم تو نمازم به 13-14 مبحث مختلف پرداختم
عجب قراری
خدا منم از این قرارا می خوام
منم توی این قرار قرار بده
کشته مردهی این مدل قرار هایتان شدم.
.
.
. مخصوصا این خط اخریش که نوکر سکوتش شدین که قهمیدید علامت چیه!
حسودیمان شد.
امید همه ی متن های عمرت یه طرف اینم یه طرف. دمت قیژ
دوباره صبح شد ای مهربان برخیز
وضو بگیر و دو رکعت غزل بخوان با من...
خیلی زیبا بود*
لطف دارید